تاريخ: 5/2/1403 - ساعت: 05:03

وبلاگ

• امیر مهران (مصاحبت نهم)

3/2/1390
.

امیر مثل من زاده‌ی Green Land (سبزوار) است. با او سال 77 سرکلاس های انجمن سینمای جوان آشنا شدم.

امیر آقا مثبت ترین دوست من است، که فکر می کنم شاید بزرگترین گناهش کشیدن یک نخ سیگار باشد. موبایلش htc نقره ای ست که خیلی از آن راضی نیست و ماشینش L90 مشکی ست که خیلی از آن راضی ست و به تازگی در حین رانندگی به انواع و اقسام کتاب های صوتی گوش فرا می دهد.

زمانی شبکه ی Mezzo را خیلی نگاه می کرد. فارغ التحصیل دانشکده ی صدا و سیماست ولی تلویزیون خودمان را اصلا دوست ندارد. از وقتی یادم می آید هلاک "ترمیناتور2" ست و هنوز هم یک نسخه ی VHS با کیفیتش را داخل کمدش آرشیو کرده است.

مهران واقعا پسری مهربان است و هیچ وقت نگران و عصبی دیده نمی شود. پدر و مادرش شبیه لبخند هستند و همسرش نقاشی تواناست. در خانه اش ضلعی را به تندیس هایش اختصاص داده، که می تواند قبل از مرگش آنها را به موزه ی سینما اهدا کند.

از میان حیوانات به "مرغ" علاقه دارد و "پلنگ صورتی" شخصیت انیمیشنی مورد علاقه‌ی اوست. از کمپانی "پیکسار" خوشش می آید و به نظرش انیمیشن دوبعدی PAPER بهترین تکنیک دنیاست چرا که به شدت سرشار ازاحساس و زیبایی است.

لب به کدو نمی زند ولی تخمش را دوست دارد. زردآلو را می پرستد چراکه معتقد است کودکی هایش را مثل روز روشن می کند.

او هر روز چند باری به سایت Imdb رفته و چندین بار کلیک می کند و بیشترین کتابی که تاکنون هدیه داده است " تو مشغول مردن ات بودی" ست که مجموعه شعری ست خارجی ، ترجمه ی دوستش محمد رضا فرزاد.

امیرآقا باکلاس حرف می زند و اکثر مواقع قهوه ای می پوشد. او جوانی ست قد بلند و مثبت، که امیدوار است عمرش آنقدر قد دهد تا بتواند اولین فیلم بلند انیمیشنش را بسازد.


کاظم ملایی
 2 اردی بهشت 90

.


.


•    امیر جان، فیلم کوتاه چیست؟

به نظر من همونطوري كه از اسمش پيداست فيلمي كه كوتاه است رو به‌ش مي‌گویند فيلم كوتاه. و شايد بتوان بيشتر مشخصات يك فيلم بلند را براي آن برشمرد. البته فيلمنامه‌ي فيلم كوتاه بسيار متفاوت‌تر از نوع بلند آن است. به نظر من مهم‌ترين خصوصيات فيلم كوتاه موجز گويي، خلاقیت و تجربه‌گرایی در آن است. شايد ايده‌ي فيلم كوتاه از داستان كوتاه نشات گرفته باشد.


•    چرا فیلم کوتاه می‌سازی؟
قواعد ساخت فيلم كوتاه برايم به شخصه بسيار زيباتر از فيلم بلند است. در فيلم كوتاه مناسبات حرفه‌اي فيلم‌هاي سينمايي كمتر وجود داره، بعضا همفكري‌هاي تمام عوامل فيلم كه بدون چشم داشت براي بهتر شدن اثر در فيلم كوتاه وجود دارد در فيلم بلند كمتر به چشم مي‌خورد. دوستي‌ها در فيلم كوتاه بيشتر به كار مي‌آيند و رقابت‌ها سالم‌تر است. البته ايده‌آلشو عرض مي‌كنم. و در نهايت فيلم كوتاه بهترين عرصه‌ براي تجربه كردن و آموختن است، ساختن و ساختن و ساختن، بدون دغدغه.


•    اکثر فیلم‌هات رو به تهیه‌کنندگی مراکز دولتی ساخته‌ای. آیا فکر می‌کنی فیلم‌های خودت رو ساختی؟
البته بايد بگم كه، اگه بخوام چهار فيلمي رو كه ساختم در نظر بگيرم، من فقط براي دوتاش تهيه‌كننده‌ي دولتي داشتم و دوتاي دیگه رو خودم تهيه‌كننده بوده‌ام. اما فيلم‌هاي اخيري كه در دست ساخت دارم هر سه تهيه‌كننده دارند. من فكر مي‌كنم فيلمساز بايد بتونه با تهيه‌كننده كار كنه. اين خودش يک هنره كه بتوني در عين حالي كه فيلم خودتو مي‌سازي با شخص يا ارگاني مثل تهيه‌كننده در ارتباط باشي و اونو هم راضي نگه داري. من هميشه سعي كردم فيلم‌نامه‌اي رو كه دوست دارم بسازم و فقط مدتي وقت گذاشتم و سرمايه‌اشو پيدا كردم و تا به امروز هم فيلمي نساخته‌ام كه در زمان توليدش به‌ش اعتقاد نداشته باشم. البته شايد بعدش نظرم عوض شده، ولي در زمان ساخت تمام فکرمو گذاشتم تا فيلم خوبی بسازم. پس من حتما فيلم‌هاي خودمو مي‌سازم.

•    "جنگ" دستمایه‌ی اغلب فیلم‌های توست. آیا این اتفاق ناخودآگاه افتاده یا اینکه واقعا مضمون مورد علاقه‌ی توست؟ (یا اصلا بخاطر اینکه راحت‌تر تهیه‌کننده‌ی دولتی پیدا کنی و فیلم‌هات هم راحت‌تر به جشنواره‌ها راه پیدا کنند، این ژانر رو انتخاب کردی؟)
نه راستش اصلا دوسش ندارم. شايد بهترين كلمه‌اي رو كه مي‌تونم در جواب سوالت بگم اينه: اتفاق.
من در زمان ساخت فيلمم به جشنواره‌ها فكر نمي‌كنم و معتقدم كه اگه فيلمتو خوب بسازي جشنواره‌ها خودشون سراغت ميان. در مورد اين كه چرا مضمون جنگ: من در فيلم "مسير سرد خون" عكس‌ها دستمايه‌ی فيلمم بودند که  شايد بهترين و بيشترين عكس‌هاي ما از زمان جنگ است. پس شايد مناسب‌ترين موضوع براي فيلمم بود. فيلم "شهر خاموش" رو در خواب ديدم. وقتي از خواب بيدار شدم اونقدر شگفت‌زده بودم كه تا ساعتي همچنان فكر مي‌كردم كه اونو قبلا ساخته‌ام، پس دوست داشتم خوابم رو با كمترين تغيير بسازم. و كار آخر جنگي من يك فيلم انيميشنه كه الان در حال توليدش هستم و اسمش فعلا "روزنه" است. نوع روايت اون‌هم به گونه‌اي كه جز موضوع جنگ هيچ راه ديگري براي به تصوير كشيدنش ندارم.

•    به نظرت یک فیلم‌ساز باید فیلم سفارشی بسازه یا نسازه؟ مثلا الان اکثر جشنواره‌های موضوعی ما حمایت‌های زیادی می‌کنند تا بعضی از فیلمسازهای مطرح فیلم‌هایی در راستای نگاه اون‌ها بسازن، مثلا خودت هم از این حمایت‌ها شده‌ای. در این زمینه صحبت کن؟
ببين "آيزنشتاين" كه شايد بشه گفت جزو اولين فيلمسازهاي مطرح تاريخ سينما است فيلم "اكتبر" رو كاملا سفارشي مي‌سازه و خيلي از فيلم‌سازهاي ديگه كه الان حضور ذهن ندارم. من مي‌گم چه اشكالي داره اگه شما تونستيد براي فيلم‌نامه تون تهيه‌كننده‌اي پيدا كنيد كه اتفاقا اون‌هم همون دغدغه رو داره. يا اينكه با توجه به موضوع سفارش بتونيد فيلم‌نامه خوبي بنويسيد و فيلم خوبي بسازيد. بذار بي تعارف بگم مگر من و شما چند تا كار بلديم كه بتونيم ازش پول دربياريم و اگر نخواهيم فيلم سفارشي هم بسازيم؛ آيا راه بهتري سراغ داريد؟ البته بازم مي‌گم كه فيلمه خودت با موضوع ديگران.

•    به نظرم "مسیر سرد خون" یکی از درست‌ترین فیلم‌های تجربی کشورمون است که اتفاقا مورد توجه هم قرار گرفت. در این مورد صحبت کنیم، چه فیلمی تجربی ست و چه فیلمی تجربی نیست؟
ممنون از لطفت. به اعتقاد من فيلم تجربي رو نبايد قبلش ديد. واضح‌تر بگم اگه شما زماني كه به طرحي فكر مي‌كني و آن را در ذهنت تمام و كمال تصور مي‌كني و فيلم اماده شده رو چندين بار تو ذهنت مرور مي‌كني، ديگه اون تجربي نيست. فيلم تجربي رو نبايد بتوني خيلي تصور كني. آزمون و خطا شايد اصطلاح خوبي باشه كه بتونم روي فيلم تجربي بذارم. و اين آزمون و خطا در تمام مراحل فيلم جاري و ساري است.

•    ایده و فرمی که در فیلم بعدی‌ات "زمان پایان" ادامه دادی، کاملا شبیه "مسیر سرد خون" است. آیا فکر نمی‌کنی که این شباهت و تکرار با اصل فیلم تجربی در تناقضه و "زمان پایان" دیگه یک فیلم تجربی به حساب نمیاد؟
"زمان پايان" فيلمي بود كه در زمان ساختش خيلي بهش ايمان داشتم ولي بعدها كمي اذيتم كرد والان بيشتر. البته سعي كردم در فرم و اجرا ايده‌هاي نويي به‌ش اضافه كنم كه متفاوت‌تر باشه ولي اگر به حرف خودم برگردم در "مسير سرد خون" تا آخرين مراحل فيلم هنوز مطمئن نبودم فيلمم چگونه خواهد شد ولي در "زمان پايان" از همان ابتدا نقشه‌ی راه داشتم و فيلم را در ذهن خود كامل مجسم مي‌كردم كه البته اين با نظرم در مورد فيلم تجربي در تناقض است و شايد اين خود دليلی براي نظر توست.



.

•    تا حالا کلی از جشنواره‌های داخلی و خارجی جایزه گرفتی، این جایزه‌ها و تندیس‌ها غیر از بخش مالی و اون بخش تقویت انگیزه‌های شخصیت، آیا فایده‌ی دیگه‌ای هم برات داشتند؟
به قول خودت اين جايزه‌ها دو چيز را براي آدم‌ها به ارمغان ميارن: انگيزه و شهرت. كه من معتقدم كه اوليش چيز خوبيه و دوميش بد. ببين بزرگ‌ترين جايزه‌اي كه من در ايران گرفتم سيمرغ جشنواره‌ی فيلم فجر (فیلم شهر خاموش) بود. پس از اين جايزه بزرگ شايد خيلي بيش از پيش مطرح شدم و خيلي زير ذره بين قرار گرفته‌ام. از بابتي نگرانم كه اين جايزه موجب حسادت افرادي مي‌شه كه همين اواخر آثار نوازش‌هاي‌شان را ديدم. ولي به شخصه معتقدم كه بايد فيلم خود را بسازم، قوي‌تر و محكم‌تر از قبل. نكته جالب اينكه هميشه فكر مي‌كردم كه وقتي جايزه‌اي مي‌گيري موقعيت كاري تو تغيير خواهد كرد و براي همين با اعتماد به نفس بيشتري به سمت تهيه‌كننده‌ها كه عموما دولتي هستند رفتم ولي در آنجا ديدم كه تفاوت زيادي بين من با شخصي كه جديد وارد مي‌شود نيست. يعني دوباره همان بروكراسي اداري و حتي سخت‌تر از قبل!

•    حالا با توجه به سابقه‌ی حضورت توی فستیوال‌های خارجی، فکر می‌کنی مهم‌ترین تفاوت جشنواره‌های ما با اون‌ها چیه؟
يكي از تفاوت‌هاي جالب جشنواره‌هاي داخلي و خارجي اينه كه جايزه‌ی خيلي از جشنواره‌هاي غير معروف داخلي بعضا در حد جايزه‌ي بزرگ بسياري از جشنواره‌هاي خارجي ست و اين نكته‌ي بسيار مثبت جشنواره‌هاي خودمان است كه مبالغ قابل توجهي را به عنوان جايزه به فيلم‌ساز تقديم مي‌كنند. ولي بزرگ‌ترين و شايد آزار دهنده‌ترين مشكل جشنواره‌هاي داخلي سليقه‌اي عمل كردن داوران در حد اعلي خود است كه معمولا اين سليقه در هيات انتخاب جشنواره‌ها بعضا آزار دهنده است. هميشه گفته‌ام كه من مي‌خواهم به جشنواره‌اي بروم كه فيلم خوب ببينم نه اينكه سليقه‌ي پنج نفر هيات انتخاب را. خيلي اوقات فيلم‌هايي را ديده‌ام كه دوست نداشته‌ام ولي فيلم از لحاظ تكنيك يا ساختار و يا .. خوب بوده و هر وقت كه در مورد آن با كسي صحبت كرده‌ام گفته‌ام كه هرچند فيلم را دوست ندارم ولي فيلم در فلان بخشش فوق‌العاده است. مثلا من هيچ‌وقت فيلم "قاتلين بالفطره" را دوست نداشته‌ام ولي آيا مي‌توان از تدوين و جنبه‌هاي تكنيكيش گذشت؟ پس هميشه بايد جاي حق نشست و اگر فيلمي در ساختار قوي است ولي مثلا موضوعش را دوست نداريم آيا نبايد وارد جشنواره شود تا با فیلم‌های دیگر رقابت كند؟ اين بزرگترين ضعف جشنواره‌هاي ماست كه من كمتر در جشنواره‌هاي خارجي و مخصوصا در هيات انتخاب آن‌ها ديده‌ام.

•    در مورد انیمیشن صحبت کنیم. آیا هر فیلمی که با متحرک‌سازی ساخته بشه در گونه‌ی انیمیشن قرار می‌گیره؟ یا حتما باید سرشار از تخیل باشه و ...؟
همونطور كه در تعريف انيميشن آمده: انيميشن عبارت‌ است از نمايش سريع و متوالي تصاويري كه در فرد توهم حركت را ایجاد کند. پس اگر بخواهيم اين‌گونه نگاه كنيم هر فيلمي كه متحرك سازي شده باشد انيميشن است، حال تخيل در آن راه داشته باشد يا خير.


•    از سوال قبلیم می‌خواستم به این سوال برسم که چه موضوع‌هایی مخصوص انیمیشن هستند و آیا فیلم‌نامه‌ی یک کار انیمیشن، تفاوتی با فیلم‌نامه‌های دیگه داره؟
خب اين طبيعي است كه مي‌توان گفت موضوعاتي كه كمتر بتوان آن را زنده ساخت بيشتر به درد انيميشن مي‌خورند ولي به نظر من اين يك قانون نيست. فيلم‌هاي انيميشن خوبي وجود دارد كه مي‌توان آن را بصورت رئال نيز ساخت. شايد اگه بخوام به نمونه‌هايي اشاره كنم كليه كارهاي "الكساندر پتروف" و بويژه "پيرمرد و دريا" از آن دسته انيميشن‌هايي است كه مي‌توان به‌صورت زنده نيز آن‌را ساخت يا مثلا "والس با بشير". به نظر من انيميشن مي‌تواند يك تكنيك و فرم باشد كه با آن فيلم‌نامه‌اي را جان داد. ولي خب شايد بهتر باشد كه تخيل كه بارزترين ويژگي دنياي انيميشن است نيز در آن باشد.

•    فیلم‌نامه‌ات رو بر چه اساسی به "استوری برد" تبدیل می‌کنی؟
فيلم‌نامه موجب تصويرسازي‌هايي ذهني مي‌شود كه من در اين مرحله يك بار فيلم را در ذهن مرور مي‌كنم و سپس به نوشتن دكوپاژ دقيق مي‌روم. خيلي كم پيش مي‌آيد كه پس از دكوپاژ يا در نهايت استوري بورد تغيير فاحشي در ساختار فيلم انجام دهم، مگر اينكه در مرحله‌ي تدوين احساس كنم وجود چند نماي جديد در روند كار موثر خواهد بود.

•    برای کارگردان‌های مطرحی چون "حاتمی‌کیا" و "راعی" و ... تیتراژ ساخته‌ای. بر چه اساسی به طرح تیتراژهات می‌رسی و اصولا یک تیتراژ درست چه خصوصیات مشخصی داره؟
تيتراژ و اصولا موشن گرافيك هنري بسيار نوپا در كشور ماست. اما سابقه‌ی  فراواني در كشورهاي ديگر دارد. يك اتفاق خوب كه براي من افتاد كاركردن با اساتيدي چون "مجتبي راعي" و "ابراهيم حاتمي‌كيا" بود. اين‌جا بود كه من فهميدم چقدر متفاوت است كه در يك كار كاملا حرفه‌اي نقش داشته باشي و با كارگردان و تهيه‌كننده در ارتباط باشي. من پيش از اين با كارگردان‌ها يا تهيه‌كننده‌هاي تلويزيوني زيادي كار كرده‌ام كه گاه به به‌دليل عدم اطمينان آن‌ها و از همه بدتر عدم آگاهي اين اشخاص به مشكل برخورده‌ام. دخالت‌هاي بي‌جا ، سليقه‌اي عمل كردن و نداشتن اطلاعات كافي اين افراد هميشه دردسر ساز است ولي كار با بزرگ‌ها متفاوت. آن‌ها زماني به سمت شما مي‌آيند كه به شما اطمينان كنند و كار را تمام و كمال به شما بسپارند و بيشتر به ظرافت‌ها بپردازند. معمولا براي طرح تيتراژ، ديدن فيلم و شنيدن نظرات كارگردان بهترين راهنما است. البته به خاطر نمونه‌هاي فراواني كه وجود دارد گاهي اوقات اين نمونه‌ها براي همسو شدن فضاي ذهني كارگردان با من بسيار مفيد است. خيلي وقت‌ها در حين ديدن نمونه‌ها به ايده‌اي متفاوت و جديد مي‌رسم كه براي كارگردان توضيح داده و شروع به طراحي فضاي تيتراژ مي‌كنم كه اغلب به نتيجه‌ي مطلوب هم مي‌رسم. به نظر من يك تيتراژ خوب مانند ويترين يك مغازه است، بايد خوش آب و رنگ و چشم نواز باشد و مهم‌ترين ويژگي آن بايد حس يا فضاي كلي فيلم را براي مخاطب نمايان سازد، به شرطي كه داستان فيلم را لو ندهد. البته بعضي وقت‌ها تيتراژها آن‌چنان ميني‌مال هستند كه كمتر براي بيننده آشنا مي‌آيند. يكي از بهترين تيتراژهايي كه من در عمر ديده‌ام تيتراژ فيلم "اگه ميتوني منو بگير" به كارگرداني اسپيلبرگ است كه علاوه بر گرافيك فوق العاده زيبا اشاره‌اي به تم فيلم كه داستاني دزد و پليسي است دارد.

•    تو از اون دسته فیلمسازهایی هستی که بیشتر به تصویر اعتقاد داری تا به کلام. اکثر فیلم‌های کوتاه موفق هم فاقد دیالوگ بوده‌اند، مثل چهره‌های ماندگار سینما که بیشتر بصری بوده‌اند تا سخنگو، مثلا چارلی چاپلین و ... . از لحاظ تو فرق میان تصویر و کلام چیست؟
جز اين نيست كه اگر تصوير كامل باشد چه لزوم به آوردن كلام. همين و بس.

•    بهترین کتاب‌هایی که در زمینه‌ی فیلم کوتاه خونده‌ای چه کتاب‌هایی هستند؟
يكي از بهترين كتاب‌ها براي من كتاب «داستان» نوشته‌ی "رابرت مك كي" بوده است كه همواره مي‌خوانم‌اش و به نظرم تمام نشدني است.


•    بهترین فیلم‌های کوتاه ایرانی یا خارجی که تا به حال دیده‌ای چه فیلم‌هایی هستند؟
از فيلم‌هاي ايراني مي‌تونم به "بلوتوث" هومن سيدي، "ديليت" كه ساخته‌ی خودت بود، "صفر درجه" اميد خوش نظر. و از فيلم‌هاي خارجي "طبقه بعدي" ساخته‌ی دنيس ويلنيو كه در سال 2008 جايزه فيلم كن رو گرفت، "فالن آرت" (يا هنر سقوط) ساخته‌ی تومك باگينسكي و "پيرمرد و دريا" الكساندر پتروف اشاره كنم. البته حتما فيلم‌هاي خوب ديگري هستند كه الان حضور ذهن ندارم.

•    در حال حاضر در زمینه‌ی فیلم کوتاه به چه کارگردان‌هایی امتیاز مثبت می‌دی؟ (اگه دلایلی هم ذکر کنی خیلی خوبه)
من فيلم‌سازي "هومن سيدي" رو خيلي مي‌پسندم، كارهاش منو ياد "كيانوش عياري" مي‌اندازه  و البته خودت كه بنظر من راه درستي رو ميري. به نوعي از فيلم‌سازي خودتو محدود كردي و ايده‌هايي متفاوت رو مي‌سازي كه من شخصا دوسشون دارم.

•    ممنونم امیر جان ... می‌تونی از چند نفر تشکر کنی:
از استاد عزيز دوران دانشجويي‌ام كه هميشه انرژي دهنده براي من بوده استاد "سعيد توكليان" تشكر مي‌كنم و همچنين از استاد ديگرم "مسعود دشتبان" و صد البته از همسرم كه نه تنها مانع پيشرفت و صعود من نشد بلكه بيشتر از همه مرا همراهي كرد و در نهايت از پدر و مادرم كه مرا به اين دنيا دعوت كردند.