تاريخ: 30/1/1403 - ساعت: 13:12

وبلاگ

• توفیق امانی (مصاحبت دهم)

20/3/1390
.
.

"توفیق" زاده‌ی خردادماه 60 مریوان است. "مریوان" شهری توریستی و بسیار زیباست که دریاچه ای پر از غمِ بی مهری و بی توجهی دارد.

اسمش نتیجه‌ی هجمه فرهنگ عرب است.اسپورت لباس می پوشد و بیشتر به رنگهای گرم و تیره علاقه دارد. به دانشگاه علاقمند است ولی فقط دیپلمش را گرفته است و هیچ وقت حوصله‌ی رفتن به دانشگاه را نداشته است.

آواز کبک برایش پر از نوستالژی‌ست و اکثر مواقع زیر لب برای خودش آوازی زمزمه می کند و بژیت (زنده باشی) تکیه کلام همیشگی اوست. مجله‌ی فیلم و آثار "پائولو کوئلیو" می خواند و از دلمه خوشش آمده و از کباب کوبیده متنفر است!

انار می خورد و بدن سالمی دارد. آرام و خوددار است و سعی می کند بااحتیاط و حساب شده حرف بزند."ملا مصطفی بارزانی" شخصیت مورد علاقه‌ی اوست و بیشتر به موسیقی کلاسیکِ کُردی و پاپ اسپانیولی گوش می دهد و به نظرمن در بین سازهای موسیقایی به «پیانو» شباهت بیشتری دارد.

در زمان بچگی عاشق کارتون های "باخانمان" و "بچه های مدرسه آلپ" بود و حالا «درخششِ» کوبریک را خیلی دوست دارد، چراکه به نظرش کوبریک توانسته است در القای حسِ ترس و وحشت در بستری با طراحی ها و میزانسن های متوازن و آرام، بسیار بسیار موفق باشد.

توفیق عاشق هوای آفتابی بعد از بارش شدید است و برای بوی ریحون و خاک باران خورده می میرد. او از پیری می ترسد و ترجیح می دهد به شیوه ای بمیرد که اصلا باعث آزار اطرافیانش نشود.

چند روز دیگر تولد اوست. بژیت توفیق جان و تولیدت مبارک.

کاظم ملایی
20 خردادماه 90
.


.

-    "توفیق امانی" چه نگاهی به فیلم کوتاه داره؟ منظورم اینه که چرا الان فیلم کوتاه می سازی و کلا در زمینه ی فیلم کوتاه چه آینده ای برای خودت می بینی؟
راستش غیر از آن نگاه معمول و مرسوم که به فیلم کوتاه وجود دارد فکر می کنم برای این قضیه حسابی جداگانه باز کرده ام و آن تراوش باوری درونی و مقید بودن به مسئله ایست که توسط شخص فیلمساز فیلم کوتاه (البته از نوع مستقل آن) در زمانی مشخص و البته اندک بیان می شود. واضح تر بگویم فیلمساز فیلم کوتاه به حرفی که می خواهد از منظر دوربینش به مخاطب بگوید باور و یقین دارد و این جدا از مسئله ایست که علیرغم میل باطنی یک فیلمساز غیر مستقل بیان می شود. نمی دانم توانستم منظورم را بیان کنم یا نه، اما اگر ساده تر بخواهم بگویم، فیلم کوتاه نتیجه‌ی دغدغه درونی و در واقع حدیث دل یک فیلمساز است و این برای من در اولویت است اما صادقانه بگویم جدا از امتیازات دیگری نیست که ساختن فیلم کوتاه برای من می تواند در بر داشته باشد، مثل محک زدن خود، تمرین برای ورود به عرصه ای بزرگتر و...

-    توفیق جان، چه فیلمی "فیلم کوتاه" نیست؟  
خوب بنا به تعریفی هر یک یا مجموعه تصویری که چیدمان آنها پشت سر هم با زمانی مشخص و اندک بتواند توجه مخاطب را جلب کند فیلم کوتاه است،اما تعریفی با نگاهی خاص که اتفاقا از موضع قویتری برخوردار است می گوید که هر فیلم کوتاهی یا به قولی هر فیلمی با مدت زمان کم، فیلم کوتاه نیست! شاید خیلی ها این موضع را تعصبی کاذب بنامند اما واقعا نمی توان به فیلمی که هیچکدام از مولفه های اصلی فیلم کوتاه که تعریفی مشخص دارد و وجه تمایز اصلی این نوع سینما با انواع دیگر دنیای فیلمسازی است را رعایت نکرده و صرفا مدت زمان کمی دارد را عنوان "فیلم کوتاه" بخشید.

-    حالا به نظرت یک فیلم کوتاه درست، چه نکاتی رو رعایت کرده؟
مسلما تمام آن مشخصه هایی که برای فیلم کوتاه تعریف شده و در حقیقت جایگاه خود را پیدا کرده است. خیلی فاکتورها وجود دارد که باعث می شود ما بر یک سری تصاویر به معنای واقعی عنوان فیلم کوتاه بگذاریم. ایجاز، خلاقیت، جسارت در خلق ایده و پرداخت موضوع، آشنایی زدایی و شناخت طیف و ذائقه مخاطب و از همه مهمتر نگاه مستقل به فیلم کوتاه به عنوان سینمایی خاص که عرصه تاخت و تاز انگیزه ها و تجارب یک فیلمساز کوتاه ساز است .


-    آیا فیلم کوتاه باید با مخاطب زیادی ارتباط برقرار کنه یا اصلا ماهیت اون به شکلی ست که با مخاطب محدود و مشخصی مربوط میشه؟
شک ندارم که خیل عظیمی از فیلمسازان فیلم کوتاه همیشه حسرت کم بودن مخاطبین فیلمهایشان را می خورند و این به معنی یک خواست قوی و هدفمند درونیست برای دیده شدن و در معرض دید گذاشتن. اصلا این جزو ذات انسان است که ماحصل دسترنج خود را به نمایش بگذارد و سعی در بر انگیختن تحسین دیگران بکند بخصوص در هنر و از نوع مدرن آن که سینما باشد.
حتی در عرصه های دیگر مثل سیاست، علوم و غیره این امر صدق می کند. بخصوص دامنه‌‌ي این قضیه تا جایی باشد که تو به عنوان خالق یک اثر، رسالتی بر دوشت سنگینی کند و بخواهی این رسالت را با یک ابزار قدرتمند مثل سینما به سرانجام برسانی. اینجاست که دیگر بحث مخاطب خواهی به طور جدی مطرح می شود.
در مورد فیلم کوتاه باید بگویم که با وجود اینکه میتواند و پتانسیل آن را دارد که ارتباطی بی واسطه و مستقیم با خیل عظیم مخاطبان برقرار کند اما متاسفانه با وضعیت فعلی واسطه دار عمل کرده و مکنونات ذهنی فیلمساز از طریق یک قشر به نام مخاطبان خاص مثل علاقه مندان، دانشجویان، نویسندگان و ژورنالیست ها به عامه مردم منتقل می شود که گاه این انتقال به درستی انجام نمی شود و نتیجه عکس می دهد.
سینمای کوتاه سینمایی ست که با تکنولوژی فکر سر و کار دارد و  چه خوب است که این تکنولوژی در اختیار عموم مردم گذاشته شود. زمانی یک دوستی می گفت: «اگر میخواهید یک جامعه را عمیق با تمام مصایب و زیبایی ها وداشته ها و نداشته هایش بشناسید بروید و فیلم کوتاه فیلمسازان آن محدوده را ببینید». این حرفِ کاملا درستی ست.

-    روابط فیلمسازان کوتاه رو چگونه ارزیابی می کنی؟ آیا فکر می کنی این روابط دوستانه و صمیمی ست؟
سینمای کوتاه عرصه رقابته و معتقدم برای قدم برداشتن و پیشرفت سینما در یک محدوده‌ی جغرافیایی،این رقابت نه تنها لازمه، بلکه باید هر چه تنگتر باشه و صد البته که این به معنی تحت الشعاع قرار دادن روابط خوب و رفاقت بین فیلمسازان نیست. سینما عرصه بسیار بزرگیست. محدوده ای به گستردگی دنیا و در این پهنه کسی به صرف رقابت نمی تواند عرصه را بر دیگری تنگ کند. همه چیز به تامل فیلمساز و چگونگی حرکت دادن مهره هایش بستگی دارد، بنابراین فیلمسازان در واقع با هم در حال یک بازی اند و وقتی بحث بازی مطرح است پای دوستی به میان کشیده می شود و به این ترتیب دلیلی ندارد که روابطشان دوستانه نباشد.
متاسفانه در جامعه ما وقتی روابط به معنای کلمه در سطح کلانش به هیچ وجه درست نیست و دچار نوعی بحران مناسبات است، روابط فیلمسازان جای خوشبینی است هر چند باز نمی توان تاثیر مخدوش و گاه غلط بودن آن روابط کلان سیستماتیک را بر جامعه فیلمسازی نادیده گرفت.


-    روابط فیلمسازان کرد به چه شکلی ست؟ فکر می کنی از لحاظ نگاه و شکل فیلمسازی نقاط مشترکی در کارهاتون وجود داشته باشه؟
به جرات میتونم بگم در کردستان عرصه رقابت تنگتره واین نتیجه فوران انگیزه وتعدد افرادی‌ست که رویاهایشان را در سینما تعبیر می کنند و قدم در این راه گذاشته اند. خب این تعدد طبیعتا گاهی مشکل آفرین بوده و باعث شده که روابط حرفه ای سینما به نوعی تحت الشعاع قرار گرفته و زیر سئوال برود. مسائلی مثل عدم داشتن روابط عمومی حساب شده خاص سینما، صرف نگاه به دور نمای زیبا و فریبنده سینما و عدم در نظر گرفتن مشکلات و سختیهایی که این حرفه نیز مثل هر حرفه دیگری برای خود دارد، عدم نقد درست و حرفه ای از آثار یکدیگر که گاه به حواشی کشیده می شود، یا مادی شدن فیلمسازی کوتاه از لحاظ تولید و همکاری عوامل که پیشترها بنا به روابط دوستانه و همدلی و بدون چشم داشت بود. هر چند که این مادی شدن در شرایط کنونی واقعا گریز ناپذیر است و از جهتی جای امیدواری و من به آن خوشبینم که سینمای کوتاه هم در عرصه تولید کم کم به سوی حرفه ای شدن قدم بر می دارد.
اما اگر اسم تمام اینها را مصائب و مشکلات سینما در کردستان بنامیم یک چیزی هست که فیلمسازان کردستان به خاطرش همه‌ی اینها را فراموش می کنند و خود را هم مسیر و همدل می دانند و آن وجود یک دغدغه مشترک در رابطه با جامعه ای‌ست که در آن زندگی می کنند.جامعه ای به نام کردستان که با وجود هزاران سال پیشینه تاریخی و فرهنگی هنوز دستخوش مصائب و بی مهری هایی ست که هر روز در گوشه و کنار این سرزمین بانی به وجود آمدن داستانهایی تراژیک است.
کاظم جان من دعوتت می کنم یک روز عصر در یک خیابان معروف و پر رفت و آمد در سنندج قدم بزنی، هفته بعد همان روز در خیابان معروف شهری مثل اصفهان یا تبریز باش. مطمئنا تفاوت فاحشی می بینی بین تعداد جوانهایی که به صرف بیکاری در این خیابان ها علافند! من کاملا معتقدم که آن جوان اصفهانی یا تبریزی حق طبیعی و مسلم خودش است که بیکار نباشد و ما او را علاف در خیابان نبینیم اما با این سیل جوانهای خیابانهای سنندج و مریوان وغیره چه باید کرد؟
خوب من هم فیلم می سازم و از این خیابان عبور می کنم اگر یک ذره وجدان انسانی و هنریم بیدار باشه نمیتونم بی تفاوت از کنار این مسئله و هزاران هم و غم دیگر که جامعه ام با آن دست به گریبانه بگذرم. این فقط حرف من نیست. این درست چیزیه که به فیلمسازان کردستان انگیزه میده تا به هر طریقی از خودشون مایه بگذارند و کار بکنند. این وجه اشتراک همه آنهاست. با تمام اینها ما بیشتر اوقات به سیاه نمایی و انگهایی دیگر متهم می شویم.
فلج اطفال یک بیماری وحشتناک بود که واکسنش کشف شد و با تلقیح آن خوشبختانه این بیماری در جامعه مون ریشه کن شد.من هیچوقت سراغ سوژه دردناکی مثل خودسوزی زنان نمی رفتم اگر واقعیت نبود، خدای نکرده سادیسم ندارم  و بارها گفته ام اگر واکسنی مثل واکسن فلج اطفال  وجود داشت حاضر بودم و هستم شهر به شهر روستا به روستا بگردم و مردم را در مقابل این معضل یعنی خود سوزی واکسینه کنم. اما واقعا واکسن چیست؟ ما نمیتونیم با انکار و بی تفاوتی صبر کنیم تا پنجاه سال دیگر شاهد این باشیم مردم دنیا بگن هنوز در نقطه ای در این کره خاکی انسان جسم خود را به آتش می کشد! بله من هم معتقدم آلام و دردهایمان را شریف نشان بدهیم و به خاطر به وجود آمدن یک نوع بالانس در کارهامون در کنار تیرگی ها به روشنی ها هم توجه کنیم. مسئله ای که الان فیلمسازان کردستان به شدت روی آن حساس هستند و باز وجه مشترکی را به وجود آورده است.

-    یک کارگردان به چه روشهایی می تونه بین فرم و محتوای اثرش ارتباط معنایی برقرار کنه؟  
برخی کارگردان ها صرفا به فرم علاقه مندند و خودشان را در زمره فرمالیست ها می دانند و برخی دیگر صرفا محتوا را در اولویت قرار می دهند و خوب هر دوی اینها هم در سینما برای خود حساب باز کرده اند.
دسته ای دیگر به وجود نوعی هارمونی و هماهنگی بین فرم و محتوا معتقدند. به شخصه فکر می کنم این گروه اخیر از موضع قویتری برخوردارند چرا که فرم بدون محتوی بیشتر به زیبایی شناسی بصری می پردازد و مباحث دیگری مثل درونمایه، پیرنگ، شخصیت پردازی و روایت جذاب در حاشیه قرار می گیرند.
در مقابل پیش مضمون گرایان حرفی که می خواهد زده شود در اولویت قرار می گیرد و بیشتر اوقات در انتخاب فرم و ساختاری که برای بیان محتوای اثرشان می خواهند دچار اشتباه می شوند و نمی توانند مخاطب را روی صندلی بنشانند.اینجاست که اهمیت وجود این هارمونی که گفتم عیان می شود که به وجود آوردن آن نیازمند  عواملی از قبیل شناخت کلی سینما به عنوان یک هنر تلفیقی، اشراف به هر دو مقوله فرم و محتوا، کاوش تجارب فیلمسازان مطرح دنیا مثل کوبریک یا پاراجانف در این زمینه، قدرت تفکیک نمودن زیرساختهای سینمایی مثل فیلمنامه. (اینکه مثلا فلان فیلمنامه بهتر است با چه سبک و سیاقی کار شود بخصوص اگر هدفمان تاثیرگذاری بر مخاطب باشد).
و مهمتر از همه عاملی که مهم و نامحدود است و فیلمساز می تواند با کمک آن ارتباطی محکم بین فرم و محتوا برقرار کند و آن چیزی نیست جز خلاقیت.

-    به نظرم اکثر کارگردانهای مولف و موفق، خودشون نویسنده ی آثارشون هستند. موافقی که در درجه ی اول باید یک نویسنده ی خوب بود تا یک کارگردان خوب؟
اگر بحثمان فیلمسازان مولف باشد بله موافقم ضمن اینکه خیلی از فیلم های موفق دنیا آثاری اقتباسی بوده اند. اما واقعا ارتباطی که یک کارگردان با آنچه که خود نوشته است می گیرد، فکر نکنم هیچوقت با نوشته‌ی دیگری برقرار کند، منظورم آن ارتباط سمپاتیک است که کارگردان باید کلمه و جملات را به فریم و پلان تبدیل کند. کارگردان مولف خودش می داند منظورش از زنی با روسری آبی چیست و این آبی دقیقا چه طیف از مجموعه طیفهای رنگ آبی ست.
منظورم را که می دانید. فکر می کنم کارگردانهایی که خود صاحب فکر و اندیشه نیستند و دنیای اریژینال خودشان را خلق نمی کنند در خوشبینانه ترین حالتش تکنسین های خوبی هستند و خوب انصافا برخی از این کارگردان ها آثار خوش ساخت و قابل توجهی به تصویر کشیده اند ، "بر باد رفته" یا "پدر خوانده" را نمی توانیم فراموش کنیم، اما من خودم بیشتر سینمای مولف را دوست دارم و بله برای یک فیلمساز مولف بودن اول باید نویسنده خوبی بود.

-    در مورد نقاط "عطف و اوج" صحبت کنیم. این لحظات چه جایگاهی در فیلم کوتاه دارند؟
اگر فیلم کوتاه را فشرده شده ی فیلم بلند بدانیم این دو نقطه جایگاهی ویژه و کلیدی دارند اما با آن نگاه مستقل به فیلم کوتاه جایگاهشان بنا به فیلم و بخصوص تایم فیلم فرق می کند. فکر می کنم در فیلم کوتاه اگر این دو نقطه نمایان باشند مسلما بهتر است بخصوص در کارهایی که درام نقش اساسی دارد، اما واقعا بسیاری از آثار کوتاه لزوما مثلا نقطه عطف ندارند و نیازی هم نیست.اما خب فکر می کنم نقطه اوج عنصریست که وجود آن الزامیست و نقش تاثیر پذیری در یک فیلم بدون نقطه اوج کامل نمی شود. باز می گویم میزان جایگاهشان بستگی به اثری دارد که فیلمساز می خواهد بسازد.

-    "دیالوگ" در فیلم کوتاه چه خصوصیاتی باید داشته باشه؟
سینمای کوتاه را بیشتر سینمایی بصری می بینم و معتقدم تا جایی که می توان باید از دیالوگ احراز کرد، اما اگر بنا به اقتضای فیلمنامه بخواهیم از آن استفاده کنیم فکر می کنم باید کاملا نقش مکمل را بازی کند. جدا از اینکه دیالوگ باید روان، موجز، منطقی و مهمتر از همه در خدمت کار بوده و در کنار تصویر دوباره گویی نکند.

-    آیا از جلسات نقد و بررسی فیلمهات استقبال می کنی یا ترجیح میدی که بنا به دلایلی در این جلسات شرکت نکنی؟
 از جلسات نقد و بررسی واقعا استقبال می کنم و در این جلسات چیزهای زیادی یاد می گیرم، اما از جلسات نقد و بد جنسی نه!

-    به نظرت یک فیلمساز در چه صورتی باید برای یک جشنواره، فیلم سفارشی بسازه؟
 اینجاست که دیگه بحث فیلمساز مستقل مطرح می شه. به نظر من همه چیز بستگی به خود فیلمساز دارد. ببینید یک جشنواره به شما سفارش ساخت یک فیلم می دهد. این فیلم مسلما موضوع دارد. موضوع آن اولا یا وسیع و جهانشمول است و دست تو را در انتخاب و پرداخت اثر باز می گذارد، ثانیا یا بسته و منحصر است و تو در واقع حق هیچ انتخابی نداری.
در صورت اول با خلاقیتی که فیلمساز می تواند به خرج دهد می شود مستقل عمل کرد. مثلا یک جشنواره به شما سفارش می دهد در مورد ظرفیتهای فرهنگی یک منطقه فیلم بسازی. خوب اینجا دیگر خیلی عناصر فرهنگی هست که می توانی رویش مانور بدهی درحقیقت دستت در انتخاب سوژه ات باز است و میتوانی فیلم دلت را بسازی و چه بسا فیلمنامه‌ی از قبل آماده شده ای داری که تمام خصوصیات مورد نظر را دارد.  اما به شخصه به هیچ وجه با صورت دوم که بسته و منحصر شدن توسط سفارش دهنده می باشد نیستم. تنها توجیهی که برای انجام این یکی می تواند وجود داشته باشد بحث مادی ست که در آن صورت تقریبا باید عطای هنر و تالیف را به لقای پول بخشید. ببینید بحث مهم دیگر اعتقاد و جهان بینی فیلمساز است. من به شخصه هیچوقت به سفارشی که با دیدگاه و باورم منافات داره اهتمام نمی دهم و تالیف و ساختنش را به عهده نمی گیرم، حتی اگر مجبور باشم در سخت ترین شرایط زندگی کنم.

-    چه تفاوت فاحشی بین فیلم های کوتاه ایرانی و خارجی وجود داره؟
فکر می کنم  تفاوت اصلی و اساسی در نوع برخورد با سینما در شکل کلی و فیلم کوتاه به طور خاص است. همچنان که خودت هم اشاره کردی تفاوت ها واقعا فاحش است. ببین اگر کلی بخواهیم بررسی کنیم سینما هنوز آن جایگاه و اهمیت را که در دنیای بیرون و برای جهانیان دارد، در ایران پیدا نکرده است. این را به یقین می گویم و از آن دفاع می کنم.
در ایران هنوز تکلیف سینما مشخص نیست. هنوز بر سر هنر یا صنعت بودش دعوا وجود دارد! هر دهه دستخوش طوفانی ست که تمام داشته های قبل را نابود می کند. با هر تغییر مدیریتی خوابی جدید برایش دیده می شود و جالبه که این خواب به هیچ وجه به معنای به روز شدن نیست.
وقتی مسئولی که متولی امر سینماست خیلی حق به جانب می گوید چرا برای فیلمهایتان هزینه می کنید ، بروید و با چوب کبریت فیلمهایتان را بسازید چه انتظاری می توانی از این سینما در قیاس با سینمای کوتاه دنیای بیرون که برایش هزینه های نمی گویم هنگفت، بلکه لازم و مقتضی میشود داشته باشی؟!
هی باید سر خودمان را کلاه بگذاریم که سینمای ما ساده و بی ادعا و انسانیست و به همین ساده بودن دلخوش کنیم که در نهایت هم محدوده دیده شدن فیلمهایمان منحصر شود به چند جشنواره داخلی و خارجی و عده ای مخاطب خاص و هیچوقت این سوال را از خودمان نپرسیم که فیلمهای ژاپنی و کره ای و آمریکایی و غیره در خانه هایمان چکار می کند و آنها و سینمایشان چه راهی را رفته اند که باعث شده ما کلکسیون فیلمهایشان را داشته باشیم و از دیدن آنها لذت ببریم؟! این جدا از تمام تفاوتهای ساختاری است که در این میان وجود دارد. تفاوتهایی از قبیل فرم ، شخصیت و ایده پردازی ، پایان بندی و غیره. بی انصافی ست اگر موفقیت برخی فیلمهای داخلی را در جشنواره های جهانی نادیده بگیریم و واقعیت این است که اغلب این فیلم ها خارج از سینمای مدیریتی هستند و به شیوه مستقل تولید می شوند اما یک واقعیت دیگر وجود دارد و آن این است که تا رسیدن به وجود فیلمهایمان در کلکسیون مردم دنیا راهی دراز در پیش داریم.

-    بهترین کتاب هایی که در زمینه ی فیلم کوتاه خونده ای چه کتابهایی هستند؟
 راستش متاسفانه در زمینه‌ی فیلم کوتاه چندان کتابی وجود ندارد، اما خب از میان این تعداد اندک  میتونم  به "فیلم کوتاه سینمای مستقل"و "نگارش فیلمنامه کوتاه" اشاره کنم.

-    بهترین فیلم های کوتاهی که تا الان دیده ای چه فیلم هایی هستند؟
"خانه من" اثر «ژانگ ییمو» و "روشنگری" اثر فیلمساز آلمانی «شلندروف»

-    در حال حاضر در زمینه ی فیلم کوتاه به چه کارگردان هایی امتیاز مثبت می دی؟
کار تعدادی از فیلمساز ها مثل "مهرداد اسکویی" رو واقعا دوست دارم و از بقیه اسم نمی برم تا کسی از قلم نیفته!

-    می تونی از چند نفر تشکر کنی، ممنون:
از خودت با این سئوالات سختت! از پدر و مادرم ، از همه دوستان خوب و همراهم و از تک تک عوامل همه فیلمهام که ساخته شدن آثارم را مدیون آنها هستم.

.