تاريخ: 1/2/1403 - ساعت: 14:09

وبلاگ

• سینمای زیرزمینی (Underground Cinema)

16/9/1388
.

جنبش سینمای زیرزمینی در دهه ی 1960، اهمیت بسیاری در رشد سینمای آمریکا داشته است . این سینما گستاخ و تکان دهنده بود و به رویه های سینمای غالب به دیده ی تحقیر می نگریست. این گروه با نام "سینمای نوین آمریکا" (New American Cinema Group) نیز معروف بود .

این گروه که در 1960 تشکیل شد، بینیه ای امضا کرد که در آن سینمای رسمی و رایج (یا سینمای غالب) را به فساد اخلاقی متهم کرد. سینمای زیرزمینی نامی بود که "استن وندربیک" برای توصیف این جنبش فیلمسازی مستقل که در نیویورک و سان فرانسیسکو پا گرفته بود، باب کرد.
این جنبش از دل گروه موسوم به Beat Generation یا نسل سوخته در دهه ی 1950 و از دل عصیان آنها علیه رویه های هنری قراردادی پدید آمد. وندربیک یکی از فعالان این جنبش بود، همچنانکه اندی وارهول، استن برکیج و کنت انگر بودند.

ممیزی هنوز در ایالات متحده برقرار بود (در اواخر دهه ی 1960 برچیده شد)، و شان نزول اصطلاح "زیرزمینی" همین است، چون فیلم هایی که توسط این جنبش ساخته شدند از نظر مضمونی محصولاتی مجاز به شمار نمی آمدند.
این جنبش یک گروه یکپارچه نبود اما در عزم خود برای نادیده گرفتن قوانین ممیزی که به باور آنها خلاف قانون اساسی بود، یکپارچه عمل می کردند. یکی از بدنام ترین فیلم های این جنبش یعنی "موجودات شعله ور" (جک اسمیت، 1963) یک فیلم خیالی، فانتزی درباره ی لهو و لعب بود که با اعتراض پلیس نیویورک و یواس کاستمز (Us Costoms) مواجه شد و در پایان در برابر اعضای دیوان عالی که برای لغو ممیزی تشکیل شده بود، به عنوان مدرک به نمایش درآمد.

مجموع ای که سینمای زیرزمینی را تشکیل می داد لزوما همه فیلمساز نبودند، اما پس زمینه ای هنری گوناگونی داشتند و در فیلم راه نوینی برای بیان نفس می دیدند. ردپای میراث این جنبش را می توان در فیلم های تجربی "مایا درن" یافت که به ناخودآگاه آدمی می پرداختند و مشخص ترین آنها "کابوس های بعدازظهر" (1943) است و در واق او بود که هزینه ی ساختن فیلم های دیگر فیلمسازان مستقل بخصوص برکیج و انگر را تامین کرد.

نخستین فیلم به اصطلاح زیرزمینی، فیلم محصول «نسل سوخته» به نام Pull My Daisy (1959) است که رابرت فرنک کارگردان، آلفرد لسلس نقاش، جک کروک بازیگر ( در نقش راوی نامرئی / Voice over) و الن گینزبرگ شاعر آن بود.
فیلم های "کنت انگر" آشکارا به خیال اندیشی ها، آئین ها و معضلات همجنس خواهان می پرداخت ( طغیان عقرب، 1963). "اندی وارهول" با قرار دادن دوربین روشن در جلوی یک ساختمان به مدت تقریبا هشت ساعت، زمان واقعی را ثبت کرد (امپایر، 1965، در جلوی ساختمان امپایر استیت). او همچنین ژانرهای هالیوود را به هجو می گرفت ( مثلا ژانر وسترن را در فیلم "کابوهای تنها"، 1968).

فیلمسازان دیگر در کارهایشان پیوندهای بیشتری با سنت سینما وریته داشتند. شیوه ی مستند "لیونل ریگوزین" و "شرلی کلارک" فیلم های سیاسی به بارآورد، از جمله: On The Bowery (ریگوزین،1955) که درباره ی یک الکلی آس و پاس در نیویورک است و فیلم "به آفریقا برگرد" (ریگوزین،1959) که مخفیانه در میان سیاهان افریقای جنوبی فیلمبرداری شده بود. فیلم های کلارک به خرده فرهنگ گتوهای سیاهان در هارلم می پردازند: "مواد مخدر و جاز" (رابطه،1961)، جنایت و تنازع بقای نوجوانان ( دنیای سرد، 1963)، فانتزی ربوط به روسپیگری مردان سیاه ( پرتره ی جیسن، 1967).
.



"سوزان هیوارد"
«مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی»